00:135

ساخت وبلاگ

امکانات وب

خیلی بیقرارم  لحظه ی نمیتونم آروم بگیرم انگار ی چیز گنده و مهم گم کردم میام تو اتاقم بغض میکنم اشک میریزم و با صدای مامان سریع خودمُ جمع میکنم ُ میرم بیرون مامان فک میکنه سرما خوردم ُ آبریزش دارم .. 

یعنی واقعا اونم حال منو داره ؟ فک نکنم چون اگر اینجوری بود هیچ وقت نمیذاشت کار به اینجا برسه .. لعنت بهش 

.

.

باید سریعتر ی فکری به حال خودم ُ دل لعنتیم کنم اینجوری نمیشه 

00:135...
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

بعضی وقتا باخودم فکر میکنم چقدر حیفِ که آدم عاشق یه فرد اشتباه بشه! به خصوص آدمای مهربون... آدمایی که تو رابطه شون همه چیزو میزارن کنار  منظورم از همه چیز،غرور و دروغ گفتنه  صادقانه و بی شیله پیله عشق میورزن... آدمای این نسل به اینجور آدما میگن نابلد! به قول خودشون تو رابطه های امروزی هرچی مغرور ترونامهربون تر باشی عزیزتریُ بیشتردوسِت دارن... بیچاره آدم های 00:135...ادامه مطلب
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

چقد ثانیه ها و دقیقه ها سخت میگذرن 

انگار دارم جوون میکنم .. 

کاش میشد بمیرم

.

.

بمیرم 

بمیرم

00:135...
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

ای فراموشی ،  کجایی تا به فریادم رسی... باز احوال ِ دل ِ غم‌ پرورم آمد به یاد...! . . با یکی از دوستام درد دل میکنم از جناب عشق و بدقولی هاش میگم از اتقاق های اخیر میگم و اون میگه ناراحت نباش اون لیاقت تو رو نداشته اصن دوستی تو با ی همچین آدمی اشتباه بود میگه ی همچین آدمی وقتی از الان نتونسته مرد باشه ُ پای حرفش بمونه فردا اگر میخواستی باهاش ازدواج کنی تمام 00:135...ادامه مطلب
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

دوستم برام شماره ی آقایی رو فرستاده میگه مشاور باهاش حرف بزن میگه خیلی آقای خوبیه و میتونه توی این روزای سخت ۲۴ ساعته گوش باشه واسه حرفات ُ درد دل هات ..میگه آدم قابل اعتمادی و.. 

بشدت نیاز دارم با کسی حرف بزنم بدون اینکه چیزی بگه فقط به حرفام گوش کنه و به جای تحقیر کردن ُ سرزنش کردن آرومم کنه اما نمیدونم چرا میترسم

00:135...
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

دیروز بدجور ناراحتم کرد اونقد که دیروز سرکار دو بار از شدت ناراحتی و عصبانیت اشکام سرازیر شد و باعث شد آخر شب باز با گریه خوابم ببره ..نفرینش نکردم کلا اهل نفرین کردن نیستم اما وقتایی که دلم میشکنه رو به خدا میگم خدا خودت جوابشُ بده و مطمعنم که خدا جای حق نشسته و جواب میده 

هم جواب خودشُ هم اون خواهر لعنتیشُ ..

00:135...
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

از وقتی اعتراف کرده که میترسه ازدواج کنه درسته اولش بهش گفتم نترسُ امیدارش کردم که چیزی نمیشه و همچی به خوبی پیش میره و زندگیت از الان اگر بهتر نشه بدترم نمیشه و..  اما بعد که فکر کردم دیدم نمیشه کسی رو که میترسه رو به ازدواج سوق بدم میترسه و کاریشم نمیشه کرد بخاطر مشکلاتش کلی دغدغه داره و همش دنبال اینکه مشکلاتشُ دونه دونه حل کنه اولی رو حل نکرده دومی پیش ا 00:135...ادامه مطلب
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

واقعا به معنای واقعی هیچ چیز رابطمون دیگه برام هیجان انگیز نیست و این خیلی غم انگیزه ِ کاش هیچ وقت اینجوری نمیشد ، کاش هیچ وقت این دست ُ اون دست نمیکرد کاش اونم به اندازه ی که من دلم میخواست واسه همیشه مال من بشه اونم اینو میخواست ، کاش اینو بفهمه که من چقد از ازدواج زده شدم چون اونقد که من تقلا کردم که ازدواج کنیم و اون نخواست و نشد که احساس شکست و شرمندگی 00:135...ادامه مطلب
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

چقد دلم واسه نوشتن تنگ شده بود باز با بدترین حالت ممکن اومدم بنویسم شاید آروم شم دیگه واقعنی واقعنی با جناب عشق کات کردم چون دیگه به این باور رسیدم اون اهل ازدواج نیست و فقط بلده حرف بزنه اصلا بفکر منو دلم نیست که چ ِ حالیم الان که گفتم تمام و بای دادم اینقد بی خیال اصن انگار از خداش بوده فقط شهامتش رو نداشته به زبون بیاره به هرحال منم باید یاد بگیرم پا بذار 00:135...ادامه مطلب
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50

امشب بارها بغض کردم و چشمام پر از اشک شد اما نذاشتم اشکام بریزم حتی اما همین چند مین پیش که داشتم با جناب عشق حرف میزدم بغضم گرفت دلم میخواست براش دردُ دل کنم گفتم بی خیال آخر شبی چ ِ کاری ناراحتش کنم  مامانم درست یکهفته ست که باهام قهر کرده و محلم نمیده وقتی باهاش حرف میزنم تند باهام برخورد میکنه میگه که باهاش حرف نزنم دلیل قهر کردنش این بود که داروهاشُ درس 00:135...ادامه مطلب
ما را در سایت 00:135 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1beneshaan0 بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1397 ساعت: 11:50